در دوره کشورهای متخاصم، کسانی بودند که شاهکارهایی شبیه به خلق شیاطین یا خدایان انجام می دادند اگرچه این اکنون به گذشته مربوط است. خداوند اکنون در یک مسکن کاملاً رو به زوال و فقیر زندگی می کند. پروردگاری که به چنین روزی افتاده است، با یک سگ برخورد می کند. خدا با احساس ترحم برای پاهای کوتاه و اندام عجیبش، دست یاری به سوی آن سگ دراز می کند، اما به زودی با رفتارهای شیطنت آمیز آن سرگرم می شود. بدین ترتیب زندگی مشترک پروردگار ترسناک و سگ شاد آغاز می شود و صلح و هارمونی را به زندگی آنها می آورد!