پنج سال پیش، اتفاق عجیبی که با عنوان ناپدیدی همزمان جهانی شهری شناخته میشد، در ایکه بوکورو باعث ناپدید شدن اکثر جمعیت در طی یک شب شد. به دنبال این فاجعه، ساکنان خود را در اوضاع بینظمی و ناهنجاری های الکترومغناطیسی غیر قابل توضیح پیدا کردند که آن ها را شفقهای قطبی نامیدند.
دانش اموز دبیرستانی، سریا مورینو در کنسرت زندهی آیدول، ایزومی هینازاکی که نمایشی برای احیای ایکه بوکورو اجرا میکرد، الهام میگیرد که به آیدول تبدیل شود. کمی بعد، توسط زن جوانی به اسم کائورو ساکاکیبارا، جذب میشود، که معلوم میشود کارگردان گروه آلیس در تئاتر است، گروهی که ایزومی قبلا عضو آن بوده.
سریا که میخواهد دنبال آرزوهایش برود، تصمیم میگیرد که با کائورو رفته و عضو آلیس در تئاتر شود. وقتی آنجا میرسد، گروهی از دختران جوان و صمیمی که همگی راجع به اهدافشان پر شور و شوقند، به او خوش آمد میگویند، ولی یک چیزی اشتباه است…
"گیکیدول" اصول نوشتاری اساسی "نشان دادن، نه گفتن" را نادیده گرفته و به نتیجهای ناپسند و ناکامی برای تجربهی بینندگان منتج میشود که باید به هر قیمتی از آن پرهیز میشد. با وجود تلاش برای نمایش عناصر مختلف، این انیمه در نهایت بیاثر میماند.
این اثر خود را به عنوان یک تئاتر در یک دنیای پس از فاجعه معرفی میکند، اما نمایش پشت صحنههایش نمیتواند با اشتباهات گذشته روبرو شود یا اختلافات را به طور قانعکننده حل کند. علاوه بر این، تلاشهای برای گنجاندن داستانهای عاشقانه و پردازش شخصیتها به شکل نادرست انجام میشود، با فرمول های همیشگی و جنریک و عناصر ناپسند که بر داستان غلبه دارند.
با وجود عنوانش، "گیکیدول" اولویتبندی کردن موسیقی را نادیده میگیرد و آن را به به عنصری پس زمینه ای تبدیل میکند در حالی که بر جنبه های تئاتری بیش از حد تاکید میکند. علاوه بر این، مشارکت استودیوهای با بودجه پایین مانند Hoods Entertainment از کیفیت بصری این سریال کاسته است.
به طور کلی، "گیکیدول" به خاطر داستان گویی ضعیف، شخصیتهای کم ارزش و پردازش نامنطقی داستان مشهور است. این نشان دهنده اولویت بندی تعداد بر کیفیت است و بینندگانی که به دنبال تجربهی خاص و جدیدی هستند، بهتر است از این انیمه دوری کنند و به دنبال اثر دیگری بروند.
مایل به دریافت آخرین اطلاعیه های سایت؟