یه روز ساکوراکوجی سوار بر اتوبوس آدمایی رو میبینه که زنده زنده با یه آتش آبی رنگ میسوزن و پسری همسن و سال خودش بدون اینکه آسیب ببینه بالاسرشون ایستاده. روز بعد به همون محل برمیگرده اما هیچ اثری از اجساد یا مدارکی دال بر وقوع قتل پیدا نمیکنه غیر از یه آتش کوچک. بعد از اون ساکورا به کلاسش میره و متوجه میشه که اوگامی رِی، دانش آموز انتقالی جدید، که فقط به دست چپش دستکشی سیاهرنگ پوشیده، دقیقا شبیه پسریه که روز قبل دیده بود. اوگامی یه کُد شکن ـه. ظاهرا یه قاتل خونسرده که از آرمان ” چشم در برابر چشم” برای “شر در برابر شر” پیروی میکنه. ساکوراکوجی با اعتقاد به اینکه کشتن درست نیست، سعی میکنه جلوی اوگامی رو بگیره و به قلب یخی اون پسر نفوذ کنه