دو مرد به مکانی به نام کیندسیم وارد شدهاند و قادر به یادآوری نحوه رسیدن به آنجا نیستند. بلافاصله توسط یک زن جوان استقبال میشوند که آنها را به یک بار کوچک همراهی میکند، جایی که یک بارتندر منتظر آنهاست. به آنها گفته میشود که باید در یک بازی شرکت کنند که به طور تصادفی توسط رولت انتخاب میشود و تا تکمیل آن قادر به ترک نخواهند بود؛ اگر امتناع کنند، عواقب آن شدید خواهد بود.
علاوه بر قوانین سختگیرانه بازی، به دو مرد گفته میشود که طوری بازی کنند که گویی زندگی آنها در خطر است. بازی انتخاب شده بیلیارد است. اما این بازی بیش از فقط انداختن توپهای بیلیارد در حفرهها است، زیرا این دو نفر در حال کشف این موضوع هستند که نتیجه آن میتواند زندگی یا مرگ باشد.
دو نفر یک بازی به ظاهر معمولی مانند دارت، بولینگ یا در این مورد: بیلیارد، انجام میدهند. این افراد هیچ خاطرهای از چگونگی رسیدن به کوئین دسیم ندارند و هیچ توضیحی در مورد اینکه چرا مجبور به بازی هستند به آنها داده نمیشود؛ به جز اینکه جان آنها در خطر است.
در این قسمت کوتاه با دسیم، فروشنده سفید مو و آرام کوئین دسیم آشنا میشویم. کوئین دسیم، یک بار رمزآلود (و خود یک شخصیت)، با یک سالن رقص بزرگ و تئاتر بازی که تنها ورودی آن یک جفت آسانسور تزئین شده با یک جفت ماسک تئاتری مجلل است. هدف دسیم این است که اطمینان حاصل کند که واردکنندگان به این مکان با بازی تصادفی شانس موافقت میکنند و قرارداد خود را اجرا میکنند. او مردی بیعاطفه است و به نظر میرسد از بازیهایی که شرکتکنندگان را مجبور به انجام آنها می کند، لذت میبرد.
در بخش انیمیشن، رنگآمیزی شخصیت ها و صحنه آرایی عالی بنظر می رسد. سایههای تاریک و شوم در نمایش نفوذ میکنند. پالت رنگی از سیاه، بنفش، قرمز و آبی، در بیشتر سکانس ها نمایان می شود.