پس از جان سالم بهدربردن از چالشهای بیرحمانه «ایدوفرانت»، اکنون «ریکو» دارای یک سوت سفید است که به او اجازه میدهد تا در لایه ششم «Abyss» فرود آید، یعنی پایتخت «آنریتِرند». حالا «ریکو» در کنار «رگ» و «ناناچی»، کاوش در دامنه ناشناخته را آغاز میکند، جایی که ویرانههای شهر طلایی موعود در آن قرار دارد. همانطور که این سه نفر با محیط خشن آشنا میشوند، به زودی با موجوداتی خطرناک خائن روبرو میشوند. «اکسپدیشن» آنها را به دهکدهای هدایت میکند که در آن موجودات عجیبی به نام «حفره» زندگی میکنند. با وجود تمام این خطراتی که جان این سه نفر را تهدید میکند، آنها همچنان به دنبال کشف اسرار و آگاهی از میراثهای ازدسترفته ماجراجویان فراموششده هستند که زمانی بر پرتگاه ناشناخته فرود آمده بودند...
داستانی که اشتیاق اکتشاف و خطرات مسیر را روایت میکند شاید در ظاهر تکراری به نظر برسد، اما در واقع روایتی از این غریزهی انسانیست که چگونه همیشه به جلو حرکت میکنیم و بعضی رویدادها چنان ما را تحت تأثیر قرار میدهند که در «نقطه بیبازگشت» قرار میگیریم و چه بخواهیم و چه نخواهیم، دیگر بازگشت به پلههای عقبتر برای ما ممکن نیست. با اینکه سبک انیمیشنی و لحن این اثر در ظاهر کودکانه است، اما مضامینی بزرگسالانه را در خود جای داده که تماشای این مجموعه را برای هر دو قشر لذتبخش میکند. همچنین این مجموعه صاحب کلکسیونی از جذابترین شخصیتهای انیمیشنی است که هرکدام از آنها به شکلی غیرکلیشهای و انسانی، نماینده یکی از آرمانهای اخلاقی ما است. تضاد و تعامل این آرمانها موجب ایجاد تعاملات داینامیکی میان این شخصیتها میشود که آنها را بیش از پیش برای مخاطبان جذاب میکند و از شخصیتهای فرعیای که شاید حتی حضور آنچنانی هم در داستان ندارند، کاراکترهایی میسازد که به خوبی میتوانند بر داستان و مسیر روایت تأثیر بگذارند و اتفاقاً در نظر مخاطبان نیز مهم و غیرقابلحذف به چشم برسند. از تواناییهای فنی این اثر نیز میتوانیم به استایل انیمیشنی خاکی و فانتزی اشاره کنیم که در کنار صداگذاریهای ماهرانه، مجموعه ویژگیهای مثبت دیداری و شنیداری این اثر را تکمیل میکنند.