جکس، عضوی از ملت سنکا-کایوگا است که خواهرزاده جوانش روکی را پس از ناپدید شدن مرموز مادر روکی بزرگ می کند. روکی سیزده ساله از ناپدید شدن مادرش پریشان است و انرژی خود را برای آماده سازی رقص برای یک جشن در آینده صرف می کند. اگرچه جکس خستگی ناپذیر به دنبال سرنخ هایی از محل اختفای خواهرش می گردد، اما مقامات علاقه چندانی به پرونده یک زن بومی گم شده نشان نمی دهند. هنگامی که سوابق جنایی جکس کشف می شود، اداره خدمات محافظت از کودکان، روکی را از قیمومیت او می گیرند و دختر را نزد پدربزرگ سفیدپوست او، فرانک، می گذارند. نه جکس و نه روکی این جدایی را نمی خواهند، زیرا فرانک نمی تواند ارتباطات فرهنگی مهم را برای روکی فراهم کند. در همین حال، سرنخ هایی که جکس کشف کرده او را به سمت و سویی ناگوار می کشاند. جکس که مصمم است به روکی این فرصت را بدهد تا در جشن پاووو که یک سنت گرامی در جامعه آنهاست شرکت کند، نقشه ای برای بازگرداندن خواهرزاده اش در نظر می گیرد. او با روکی به جاده می زند و از مقاماتی که اکنون آنها را در سراسر اوکلاهاما تعقیب می کنند، فرار می کند.
در حالی که فیلم Fancy Dance بی عیب نیست، در هدف خود موفق می شود تا تصویری متفکرانه و جذاب از تجربیات مردم بومی را از طریق شخصیت های ظریفی که با واقعیت های چالش برانگیز مواجه می شوند، ایجاد کند. به لطف کارگردانی هماهنگ با این نمایش محترمانه ی چنین موضوعاتی و اجرای برجسته از گلادستون و دروی اولسون که همدلی را تقویت می کنند، فیلم سهم قابل توجهی در داستان های بومی روی پرده ارائه می دهد. علیرغم برخی عناصر ساختگی، در نهایت با رویارویی با حقایق سخت و در عین حال امید به پیوندهای فرهنگی و اجتماعی، این فیلم تأثیری شگرف در دل شما بر جای می گذارد. کار عوامل ساخت در ارتقای این فیلم نوید خوبی برای پروژههای آینده است که شاید به دیدگاههای خلاقانه کامل این هنرمندان نزدیکتر باشد. در حالی که سفر تمام نشده است، فیلم رقص خیالی گفتگوهای مهمی را آغاز کرده و مسیرهای خوبی برای سینما ترسیم کرده است.