قهرمان داستان ما یک بچه دانشگاهی به نام جو رنتز است. اواسط رکود بزرگ آمریکا است و جو به سختی در دانشگاه واشنگتن روزگار خود را سپری می کند. از آنجایی که خانواده اش از دنیا رفته اند و پول کمی دارد، پرداخت اجاره و خرید کتاب برای غیرممکن به نظر می رسد. اما جو زمانی که برای تیم قایقرانی کالج تلاش می کند، یک طناب نجات پیدا می کند. مطمئناً، او هرگز در زندگی خود یک پارو را لمس نکرده است. با این حال، تیم قایقرانی اتاق و تخت خواب به او ارائه می دهد، چیزی که دانش جویی با جیب خالی مانند جو به شدت به آن نیاز دارد. پس از یک کمپ تمرینی پر از عرق ریزی، جو جایی در تیم دانشگاهی می گیرد. اکنون او نیاز دارد که با هم تیمی های مشتاق خود، مانند بابی و دان پیوند برقرار کند. زیرا آل بریکسون مربی سختگیر آنها نمی خواهد آنها فقط پارو بزنند. او از آنها می خواهد که با هم پارو بزنند و در هماهنگی و هارمونی مطلق کار کنند.
فیلم پسران قایق سوار با اطمینان به سمت خط پایان سینما می رود، حتی اگر هرگز به سرعتی که می خواهد نرسد. این حماسه ورزشی که با اجرای روح انگیز کالوم ترنر و با شکوه بصری همراه شده است، به لطف کارگردانی ماهرانه جورج کلونی، از فیلم های الهام بخش متوسط پیشی می گیرد. بینندگان معمولی تر ممکن است گهگاه به تمام مونتاژهای آموزشی و جزئیات فنی مسابقه توجه کنند. با این حال، جایگاه مهم فیلم در فرهنگ بازی های المپیک و بازیگری برجسته باید بیشتر به آن بازگردد. در نهایت، این یک فیلم درام استودیویی با تمی قدیمی است که به خاطره ای از ورزش در حوضه آبخیز احترام می گذارد، در حالی که احساسات را بر می انگیزد. این فیلم ممکن است که به عنوان یه اثر سینمایی مهم طنین انداز نباشد، اما نیازی هم به این مسئله ندارد. مانند خود جو که به فرصت های غیرممکن چنگ می اندازد، فیلم پسران قایق سوار شجاعانه از انتظارات پیشی می گیرد تا جمعیتی را خوشحال کند.