گارفیلد یک گربه چاق، کم تحرک و نارنجی رنگ است که با دوست صمیمی سگش، اودی، و صاحبشان، جان آرباکل، سبک زندگی متوسطی دارد. گارفیلد و اودی یک شب هنگام خوردن میان وعده نیمه شب توسط دو سگ به نام های رولند و نولان ربوده می شوند و آنها را به عنوان زندانی به یک مرکز خرید متروکه می برند. گارفیلد و اودی به زودی توسط پدر جدا شده گارفیلد، ویک، که گارفیلد به خاطر رها کردن او در یک کوچه در بچگی، از او متنفر است، نجات می یابند. رئیس سگ ها، جینکس، یک پرشین کت دیوانه، وارد می شود تا از ویک انتقام بگیرد، چرا که او را در حین دزدی شیر در مزارع لاکتوز رها کرده است تا او دستگیر و زندانی شود. او موافقت می کند که ویک را ببخشد اگر او، گارفیلد و اودی وارد مزارع لاکتوز شوند تا مقدار زیادی شیر را به عنوان جبرانی برای زندانی شدن او بدزدند؛ آنها با اکراه موافقت می کنند، در حالی که رولاند و نولان از نزدیک آنها را تحت نظر دارند.
فیلم گارفیلد سرگرمی زودگذری را ارائه می کند اما فرصت غنی سازی را از دست می دهد. با کنار گذاشتن ماهیت شخصیت اصلی خود، هیجان خالی را جایگزین سرگرمی متفکرانه می کند. در حالی که داستان خوبی در این فیلم روایت می شود، فیلم نمی تواند درک کند که چه چیزی نسل های زیادی را به سمت این گربه ی چاق و تنبل کشانده است. با صبر و توجه به نقاط قوت این فرانچایز، بازگشت سینمایی او می توانست طنین اندازی عمیق تری داشته باشد. در حالی که انیمیشن به گارفیلد جان می بخشد، جوک های توخالی به چیزی که توقع داریم نزدیک نمی شود. با درک از آنچه که میلیون ها نفر، آن را دوست داشتند، این بازگشت سینمایی باید خیلی بیشتر از اینها می توانست طرفداران جوان و پیر را راضی کند. البته همانطور که هست، این فیلم یک تفریح موقت و یک راه برای احترام گذاشتن به گذشته ی این فرانچایز و شخصیت اصلی آن است که خیلی ها عاشق آن بوده اند.