سمیرا (لوپیتا نیونگو) یک بیمار آسایشگاهی است که به همراه پرستارش روبن (الکس ولف) و چند بیمار دیگر برای دیدن یک نمایش به شهر نیویورک می روند. در آنجا، بیگانگان فضایی شروع به حمله می کنند. سمیرا که می داند در حال مرگ است، تصمیم می گیرد به سمت هارلم برود تا آخرین تکه پیتزایش را از مکان مورد علاقه اش بگیرد. او متوجه نمی شود یا اهمیتی نمی دهد که رستوران احتمالاً به دلیل حمله بیگانگان بسته است. یک دانشجوی حقوق وحشت زده به نام اریک (جوزف کوین) با سمیرا و گربه اش روبرو می شود و از آنجایی که نمی خواهد تنها باشد به آنها در سفر می پیوندد.
تراژدی ملی روشی دارد که عمیقاً خود را در ذائقه فرهنگی تثبیت می کند. در ایالات متحده، و به ویژه در شهر نیویورک، حملات 11 سپتامبر به مرکز تجارت جهانی به راحتی به ذهن متبادر می شود. فیلم A Quiet Place: Day One خود را در همان شهری به تصویر می کشد که این تراژدی ملی واقع شده و هوشمندانه از سر و صدای بدنام و مداوم نیویورک به عنوان تضادی طعنه آمیز و ویرانگر با دنیای خاموشی که توسط نویسنده/کارگردان قبلی جان کرازینسکی ایجاد شده است استفاده می کند. در حالی که ممکن است مقایسه یک فیلم ترسناک پرفروش با یکی از بزرگترین تراژدی های کشور پوچ به نظر برسد، کارگردان مایکل سارنوسکی بدون زحمت وحشتی را که در پاییز 2001 در سرتاسر جهان احساس شد، تداعی می کند و این تجربه را با انسانیت عمیق آغشته می کند. A Quiet Place: Day One ترس ها و هیجان هایی را ارائه می دهد که مخاطب معمولی سینما به دنبال آن است، اما مهمتر از آن، سفری هیجان انگیز در مورد اراده برای زنده ماندن و معنای واقعی زنده بودن ارائه می دهد. صحنه حمله اولیه هیجان انگیز است. وقتی تمام می شود، طرح روی این دو غریبه متمرکز می شود که در طول یک بحران با هم ملاقات می کنند و با هم پیوند می خورند. آنها باید در سفر خود تا حد امکان سر و صدای کمتری ایجاد کنند. گاهی اوقات موفق می شوند. گاهی اوقات این کار را نمی کنند و باید از یک هیولا فرار کنند. تنش در فیلم در همان جایی ایجاد می شود که در دو قسمت قبلی وجود داشت، پس شما نیز به همان شدت نفس خود را نگه دارید.