جیانا (لتیزیا تونی) مستقیماً به دوربین خیره شده است. «از چی میترسی؟» یک مصاحبه کننده این را می پرسد و پاسخ جیانا «دیوانگی» است. سپس به اواخر دهه 1950 بر می گردیم: جیانای جوان همراه با رادیو آواز می خواند و سپس چند سال جلوتر به صحنه ای می پریم که در آن پدرش دانیلو (مائوریتزیو لومباردی) اصرار دارد که آواز خواندن را برای بازی تنیس کنار بگذارد و سپس ما به صحنه ای دیگر می پریم که در آن پدرش او را به خاطر دیر آمدن به خانه پس از انجام دادن خدا می داند چه کاری با آن گیتار کرده است و با آن دامن کوتاه بیرون بوده، سرزنش می کند و جیانا پدرش را تهدید می کند تا به او اجازه دهد که موسیقی را ادامه دهد، زیرا می داند که او به مادرش خیانت کرده است. چند سال بعد در فضای یک ویرایش می گذرد و جیانا از خانه بیرون می رود و به هتلی شلوغ نقل مکان می کند، جایی که پوستری از جنیس جاپلین را روی دیوار می چسباند و با کارگران جنسی محلی دوست می شود.
فیلم Beautiful Rebel با موضوعی پیشگامانه مانند زندگی جیانا نانینی، وعده های زیادی به مخاطب خود می دهد، اما در نهایت کمتر آن ها را عملی می کند. در حالی که اجرای بازیگران گوشه هایی از پتانسیل را نشان می دهند، داستان سرایی سطحی نمی تواند آنچه را که زندگی و حرفه او را قانع کننده کرده است به تصویر بکشد. به جای روشن کردن سفر و روحیه هنری جیانا نانینی، این فیلم به طیِ مسیر بر روی طناب های رواییِ خسته کننده ای تکیه می کند که تجربه او را نا ملموس تر از سطح انتظار ما می کند. اگرچه نیت ها برای ساخت این فیلم خوب بوده است، اما به عنوان یک فیلم زندگی نامه ای، ناتوانی آن در اجرای تمام زوایا در مورد چنین فرد پیشگامی در موسیقی با آن همه جذابیت باعث می شود که فیلم از مسیر خود خارج شود.