پس از یک شب خوشگذرانی، ربکا خود را سرگردان و گیج در بازداشت می بیند. او پس از یک تصادف رانندگی که منجر به مرگ یکی از رهگذران بیگناه شده، حرفی برای گفتن ندارد. بدیهی است که ربکا به شدت مست بوده و احتمالاً توسط مردی که با او در یک بار بوده است، مواد مخدر مصرف کرده است. کارآگاه اوری و افسر مون، این جزئیات ناراحت کننده را به اشتراک می گذارند، در حالی که ایستگاه پلیس به طرز عجیبی متروک را برجسته می کنند. وکیل ربکا، برای ارائه مشاوره موثر تلاش می کند، اما اغلب به نظر می رسد مطمئن نیست که چگونه پرونده را اداره کند. با آشکار شدن وضعیت، به طور فزاینده ای مشخص می شود که جریان مخفی شوم تری وجود دارد. یک مقدمه کوتاه صحنه قتلی را معرفی می کند و نشان می دهد که مخمصه ربکا با جنایت گسترده تر و پیچیده تری درگیر شده است. سؤالات اصلی که مطرح می شود این است: فردی که در این حادثه جان خود را از دست داده چه کسی بوده است؟ و مهمتر از آن، آیا ربکا واقعاً مسئول این اتفاق بوده است؟ با گسترش تحقیقات، تعیین هویت قربانی برای درک کامل دامنه فاجعه ضروری می شود. علاوه بر این، کشف حقیقت پشت درگیری ربکا برای کنار هم قرار دادن شرایط حادثه ضروری است. آیا او صرفاً یک شرکت کننده ناگوار در یک رویداد غم انگیز بود یا شواهدی وجود دارد که سطح عمیق تری از گناه را نشان می دهد؟
درست از همان سکانس اول، فیلم تعلیق خود را ایجاد می کند و باعث می شود باور کنید که چیزی در کل تنظیمات درست نیست. فیلم بازداشت شده با پیچ و تاب های قانع کننده و تعلیق فزاینده خود بینندگان را مجذوب می کند. فیلم به طرز ماهرانه ای حس فتنه را حفظ می کند و دائماً نشان می دهد که چیزی در زیر سطح وجود دارد. روایت جذاب و چرخش های غیرمنتظره آن، مخاطب را در حاشیه نگه می دارد و حس نارضایتی و بدگمانی فزاینده ای را تقویت می کند. همانطور که داستان باز می شود، به طرز ماهرانه ای ادراک مخاطب را دستکاری می کند و به وضوح نشان می دهد که سادگی ظاهری این وضعیت، نمایی است که حقایق عمیق تر و نگران کننده تر را می پوشاند. توانایی فیلم برای درگیر کردن و به چالش کشیدن بینندگان با اشاره به لایه های پنهان فریب، تضمین می کند که راز تا آخر هم وسوسه انگیز و هم گیج کننده باقی بماند.