سیدونی پرسیوال (ایزابل هوپر) یک نویسنده فرانسوی است که شوهرش را بر اثر یک تصادف از دست داده است و از همان لحظه این زن احساس می کند که در حال گذران زندگی ای بدون معنا و مفهوم است و روح و زندگی روزمره اش را خالی و پوچ می بیند. گفتن این که آیا تقصیر خانه است یا کسانی که با او در آنجا زندگی می کنند دشوار به نظر می رسد، با این حال سیدونی تصمیم می گیرد از فرصتی که در یک سفر کاری به ژاپن به او داده شده استفاده کند تا مناظر پیش رویش را تغییر دهد و تولید جدید خود را نیز در آنجا راه اندازی کند. در سرزمین شکوفه های گیلاس، ناشرش کنزو میزوگوچی (تسویوشی ایهارا) در انتظار اوست و آماده است تا به او کمک کند مکانی را که جز با شنیده ها نمی شناسد، کشف کند.
این فیلم درام رمانتیک به کارگردانی الیزه ژیرار روایتگر داستان یک زن فرانسوی است که سعی می کند به احساساتی که لزوماً نمی توانند کاملاً سبک باشند، حس سبکی بدهد. فقدان، دوری و درد توسط کارگردان با سبکی خاصی ارائه داده می شود و به نظر می رسد پس از دیدن فیلم، این فیلم سینمایی همان چیزی است که به داستانی که در غیر این صورت طرح نسبتاً واضحی داشت، قدرت بیشتری می بخشد. در حین نمایش، تماشاگر، اگر اصلاً بتواند با قهرمان های داستان همدلی کند، خود را همراه با سفر سیدونی به سرزمین خورشید می بیند، یا در عوض احساس می کند که باید از روحیات این زن استقبال کند.