فیلم Place of Bone زمان خود را به سمت یک رقابت اجتناب ناپذیر می برد. در یک طرف این فیلم وسترن یک دزد قرار دارد که با گروهی از قانون شکنان به بانکی دستبرد زده و متعاقباً پول را از همفکران خود سرقت کرده است. از سوی دیگر، بقیه باند، به رهبری برادر رهبر این گروه که اکنون مرده است، قرار دارند. در این میان یک بیوه و دخترش گرفتار شده اند که در مزرعه ای دورافتاده و خشک شده بدون همسایه زندگی می کنند و در 95 مایلی نزدیک ترین شهر قرار دارند. چیدمان فیلمنامه ریچارد تیلور محکم است، به خصوص که چنین حس انزوا و درماندگی را برای پاندورا (هدر گراهام) و دخترش هستر (بریل روبیلارد) که به نوعی به تنهایی و بدون هیچ گونه منابع آشکار یا هیچ راه روشنی زنده مانده اند، فراهم می کند. در تئوری، آن ها می توانند به آنچه در دست دارند بسنده کنند، زیرا هر دو سالم به نظر می رسند و اصلا نگران این نیستند که چگونه وعده غذایی بعدی خود را دریافت کنند. در واقع، هستر فقط می خواهد فرصتی داشته باشد تا بیشتر از خانه کوچکش جهان را ببیند، در حالی که نگرانی اصلی پاندورا این است که دخترش گاهی اوقات هنگام صحبت کردن از دستور زبان درست استفاده نمی کند.
در این فیلم چند افشاگری وجود دارد که داستانی که متأسفانه به دلیل ماهیت محصورش تکراری است، پیش می رود، اما هیچ یک از آنها، به جز یکی، چندان غافلگیرکننده نیستند. البته خوب است، زیرا تک تک شوک های واقعی داستان جذاب هستند، اما آنقدر دیر در فیلم رخ می دهند که دیگر زمانی برای کاوش در آن وجود ندارد یا حتی در درک اهمیت آن برای این داستان مهلت کافی وجود ندارد. این ممکن است یک یا دو مورد را در مورد اینکه چرا رویدادها به همین شکل اتفاق می افتند توضیح دهد، اما این فکر می تواند طولانی باشد. با این حال، اگر این هدف کارگردان باشد، به نظر می رسد که کارش را خوب انجام داده است.