فیلم در سال 1978 در جنینگز تگزاس آغاز می شود، جایی که شاهد گروهی از نوجوانان هستیم که به طور طبیعی در زیرزمین خانه یک دختر مذهبی به یک بطری فرسوده برخورد می کنند. آنها سپس به بازی بطری را بچرخان ادامه می دهند و در این فرآیند با یکدیگر آن کارِ دیگر می کنند. اما به طور اتفاقی نوجوانان یک بطری نفرین شده را برای چرخاندن انتخاب کرده اند و نوعی حضور شبح وار را در این فرآیند آزاد کرده اند. 30 سال بعد، آن شب تبدیل به یک افسانه شده است. کول که از مادرش یعنی یکی از بازمانده های قبلی در کشتار در دهه 70 در رابطه با نزدیک نشدن به زیرزمین، دستورات سخت گیرانه ای گرفته است با گروهی جدید از دوستانش به آنجا رفته اند. حدس می زنید که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ کول آخرین امید برای از بین بردن بطری و پایان دادن به نفرین است.
فیلم پر از کلیشه های ترسناک معمولی است. نورهای سوسوزن، شخصیت هایی که بدون دلیل از هم جدا می شوند و ترس های تصادفی که هیچ قدرت ماندگاری ندارند. جاستین لانگ نقش یک پلیس خسته و بی اعتقاد را بازی می کند که مدام ادعاهای کول را رد می کند. علی رغم همه چیزهایی که دوستان مجبور به تحمل می شوند، گروه به ناچار دوباره به بازی Spin the Bottle پایان می دهند. فقدان یادگیری یا منطق در تصمیم گیری های آنها شتاب فیلم را می کشد و هرگونه تعلیق در این فیلم تضعیف می شود. در حالی که الی لارتر و جاستین لانگ قطعاً قدرت یک بازیگر ستاره را دارند، شخصیت هایی که آنها بازی می کنند تا حد زیادی توسعه نیافته اند و القا می کنند از نقش های ترسناک گذشته خود بازیافت شده اند.