سال ها پس از بازگشت حصرت مسیح و رفتن صالحین به بهشت، بازماندگان باقی مانده روی زمین گرفتار سوخته ها شده اند، موجودات انسان نمای شیطانی که به سمت گوشت و خون انسان کشیده شده اند و انسان ها طعمه آن ها می شوند. آزرائل و معشوقه اش کنان از فرقه ای که در جنگل زندگی می کنند رانده می شوند و معتقدند که گفتار گناه است و تارهای صوتی خود را با جراحی برداشته اند تا دیگر صحبت نکنند. ژوزفین، یکی از رهبران فرقه، این زوج را با کمک سرسپردگانش دستگیر کرده و از هم جدا می کند. فرقه ها سعی می کنند آزرائل را برای سوخته ها قربانی کنند، اما آزرائل موفق به فرار می شود و یکی از سرسپردگان را در این فرآیند می کشد. آزرائل از میان جنگل فرار می کند و به اردوگاه محصور فرقه نفوذ می کند، جایی که زنی به نام میریام به عنوان یک واسطه روحانی فرقه را رهبری می کند، با این باور که باد اراده خدا را بیان می کند و از طریق سوراخی در دیوار یک کلیسای مخروبه به آن گوش می دهد. آزرائل توسط ژوزفین کشف می شود و به سختی از اردوگاه فرار می کند. اواخر همان شب، آزرائل تصادفاً به جاده ای برخورد می کند که در آن مردی سوار بر کامیون به او پیشنهاد سواری می دهد، اما پس از شلیک یکی از افراد فرقه وسیله نقلیه تصادف می کند.
فیلم آزرائل که به اکسپرسیونیسم ترسناک عامیانه اولیه پرداخته، نشان دهنده یک بازی هنری منحصر به فرد و جسورانه است. کارگردان کاتز و نویسنده سایمون بارت یک فیلم وحشیانه و نمادین غنی در وحشت ساخته اند. این فیلم در حالی که بینش شخصیتی اساسی را قربانی هجوم افراط گرایی حسی می کند، با این حال یک شاهخکار در فضای ساخت و ایجاد ترس پایدار از طریق سبک مخصوص خودش است. بازی سامارا ویوینگ، بی رحمی بی امان را با یکپارچگی عاطفی پایه گذاری می کند و رویکردی دقیق تر که آرمان های آوانگارد خود را با دسترسی روایی متعادل می کند.