فیلم با متنی شروع می شود که به ما می گوید در شهر دیابلو، تگزاس (لب مرز) هستیم، مطمئنم این اضافه شده است تا بدانیم سرنشینان شاسی بلندهای بزرگ مشکی که در دوردست می بینیم چه کسانی هستند. بله، آنها کارتل هستند و رئیس آنها ابولو (سال لوپز) قصد کشتن کشاورزی را به دلیل آدم فروشی دارد. او به کارملا که به طور ناگهانی بیوه شده است (سامانتا اشلی) می گوید که تا صبح فرصت دارد پیشنهاد او را بپذیرد. در جای دیگری، براوو (دنی ترخو) پس از گذراندن بیست و هشت سال، منهای پنج دقیقه برای رفتار خوب، یعنی چهل و یک سال حبس برای قتلی که مرتکب نشده، با آزادی مشروط از زندان خارج می شود. او سوار اتوبوس می شود و به سمت مزرعه ای در شهرستان دیابلو می رود تا به عنوان کارگر استخدام شود. اما، همانطور که احتمالاً حدس زدید، صاحب کار همان کسی بوده که تازه کشته شده است.
پتانسیل یک فیلم ترسناک، خونین و اکشن قطعا در این سینمایی وجود دارد، همانطور که مواد طنز تاریک زیادی هم وجود دارد. متأسفانه، مقدار بسیار کمی از پتانسیل کمدی موقعیت تحقق یافته است. آکاردئون نوازی ابولو سرگرم کننده است و انتقامی که در داستان شکل می گیرد به طرز شگفت انگیزی باعث شد که من با صدای بلند بخندم. اما بیشتر جوک های فیلم خیلی بامزه نیستند.