ایتن خود را در یک کابوس بدون خروج می بیند. همانطور که او هر روز از خواب بیدار می شود، جهان تغییر کرده است، اما او نمی تواند به یاد بیاورد که چگونه. یک ویروس ویرانگر تمدن را به خاکستر تبدیل کرده است و جانوران عجیب و غریب جدید اکنون بر آنچه باقی مانده حکمرانی می کنند. فقط بازماندگان پراکنده ای مانند ایتن سعی می کنند با چنگال شکننده خود به زندگی بچسبند. تنها چیزی که او می داند تلاش برای یافتن زنی است که دوستش دارد. قبل از شیوع بیماری، ایتن و دوست دخترش اِما امیدوار بودند که از این بیماری پیشی بگیرند، اما اکنون او در زمین بایری که زمانی خانه آنها بود گم شده است. بدون اینکه بدانیم چگونه یا چرا، هر سپیده دم، ایتن را به نقطه اول برمی گرداند، او فقط می داند که باید اِما را پیدا کند، اگرچه جزئیات مانند غبار صبحگاهی از بین می روند. در یک چنین صبحی است که ایتن با می، مردی تنها که خود را با قانون جدید دندان و پنجه وفق داده است، روبرو می شود. جایی که ایتن هر روز به عنوان اولین روزش با آن روبرو می شود، می زخم های مبارزه بی پایانش با شکارچیانی را بر دوش می کشد که بقایای تمدن را تحت تأثیر قرار داده اند. با این حال، در زیر پوسته سخت او میل به ارتباط نهفته است و در ایتن او روحی را می بیند که به کمک او نیاز دارد.
با انتخاب های داستان سرایی جسورانه و کاراکترهای ظریفی که در فیلم ساخته شده، سینمایی Die Alone به عنوان یک اثر برجسته و متفکرانه ظاهر می شود که مدت ها پس از مشاهده در ذهن شما باقی می ماند. دیدگاه لاول دین به عنوان کارگردان در حالی که بدون نقص نیست، قدرت ساخت فیلم مستقل هدفمند را برای برهم زدن و آشکار کردن حقایق عمیق تر نشان می دهد.