سریال خاندان اژدها،بینندگان را به ۲۰۰ سال پیش از به قدرت رسیدن دنریس تارگرین، یعنی زمانی که خانواده اش بر هفت پادشاهی حکومت می کردند، به وستروس می برد و پس از گذشت 100 سال از سلطنت تارگرین ها، به رهبری پادشاه ویسریس تارگرین، شاهد تولدهای متعدد، مرگ و میر و اژدهایان بیشتری هستیم. اصلِ این داستان در لحظات آغازینش به ما گفته می شود: شاه جهاریس تارگرین،چهارمین پادشاه سلسله تارگرین بوده و با پیش بینی شکاف در میان خانواده اش از نظر جانشینی، برای جلوگیری از وقوع جنگ داخلی، از مردم قلمروی خود می خواهد تا وارث او را انتخاب کنند. رای گیری بین پرنسس رینیس ولاریون و پسر عمویش ویسریس انجام می شود و دومی جایگاه بالاتری را از آن خود می کند. بنابراین، باید دید که ویسریس از چه کسی به عنوان وارث خود نام می برد؟ آیا او جرأت می کند دختر بزرگش، شاهزاده خانم رینیرا را انتخاب کند و کاری کند که برای اولین بار یک ملکه بر پادشاهی حکومت کند؟ یا جانشینش برادر کوچکتر او، شاهزاده دیمون تارگرین خواهد بود؟
بیایید در مورد اینکه چه حسی دارد که دوباره چیزی مرتبط با بازی تاج و تخت روی مانیتورهای ما باشد، بحث کنیم. با دانستن اینکه نبرد برای تاج و تخت آهنین از نو شروع می شود، حتی اگر پیش درآمدی بر داستان اصلی باشد، احساس راحتی و خوبی به آدم دست می دهد. همانطور که تیتراژ بازی تاج و تخت در حال پخش شدن است، نمی توانید جلوی فریاد شادی خود را بگیرید و با خود نگویید که «حیف از مرگ های غیرمنتظره قرون وسطایی نیست؟» همین موضوع را می توان در مورد سریال خاندان اژدها نیز گفت و طرفداران بدون شک با دانستن اینکه لحظات تکان دهنده ای در راه است، احساس گرما و ابهام خواهند کرد. بعلاوه، این بار اژدهایان بیشتری وجود دارند که دیدن آنها همیشه سرگرم کننده است. نکته ای که در مورد سریال باید به آن توجه کرد این است که زمانش نسبتاً سریع می گذرد. برخی از قسمت ها سال ها و برخی دیگر دهه ها را پوشش می دهند که ممکن است گاهی گیج کننده باشد. اما در مجموع باید همان چیزی را از این سریال توقع داشت که از سریال بازی تاج و تخت داشتیم، با همان جلال و جبروت.