در قلب سریال آخرین روزهای عصر فضا خانواده هایی هستند که به رگ های جامعه کوچک کنار ساحل خون و جان داده اند. در میان آن ها خانواده بیسِت قرار دارد. جودی، بین حرفه و تعهد سرگردان است، دخترانشان تیلی و میا نیز هر کدام با چالش های مسیر خود دست و پنجه نرم می کنند. ویلبرفورس ها در همسایگی بیست ها خانه دارند و از میان آنها با پیرتر بومی آیلین آشنا می شویم که نوه سرسخت خود را بزرگ می کند. در همان نزدیکی بوئیس ها، مهاجران ویتنامی زندگی می کنند که ریشه در سرزمینی خارجی دارند. در این مرحله تاریخی، زندگی روزمره و روابط احساسی داستان سریال را اشغال کرده است. چندین خانواده در هم تنیده در یک جامعه ساحلی به هم پیوند خورده اند. بیستها دریافته اند که ازدواجشان به دلیل فشارهای مالی افزایش یافته است. دخترشان تیلی با وجود دلسردی، آرزوهای بزرگی برای فضانورد شدن دارد. همسایه هایشان نیز فراز و نشیب های خود را در جریان برخوردهای فرهنگی، مسائل جنسیتی و تغییرات اجتماعی تجربه می کنند.
سریال Last Days of the Space Age موفق می شود بینندگان را از طریق شخصیت هایی که دلسوزانه نوشته شده اند و با اصالت به اجرا در آمده اند به شهر پرث دهه 1970 منتقل کند. اگرچه این سریال داستان های بی شماری را درهم می بافد، اما از نوستالژی و طنز برای بررسی مسائل به موقع استفاده می کند و توانایی انسان برای غلبه بر ناملایمات را از طریق اجتماع و پشتکار برجسته می کند. این سریال درام صمیمی به همان اندازه که سرشار از یک تفریح غنی است، به شدت درگیر کننده نیز هست. این سریال در طول پخش خود، صمیمیت روزمره را با مسائل اجتماعی سنگین تر متعادل می کند. این داستان ها به طور طبیعی از زندگی هایی بیرون می آیند که ما به آنها اهمیت می دهیم. این نمایش که بین طنز و دلشکستگی حرکت می کند، موضوعات حساس را با همدلی و دقت بررسی می کند.