بعد از ظهر 25ام ماه مارس، آراراگی کویومی از همکلاسیش ،هانه کاوا سوباسا، در مورد یه خون آشام توی شهر چیزایی می شنوه. همون شب اتفاقی می افته که آراراگی با اون خون آشام روبرو میشه. تمام ماجراهای سری مونوگاتاری از اینجا شروع میشه...
این فیلم درست از جایی که فیلم قبلی تمام شد، شروع میشود و هدف آن بازگرداندن شخصیت خونآشام، اوشینو شینوبو به حالت اولیه با احیای اعضای قطع شدهاش است. درست مانند فیلم اول، بدون اتلاف وقت مخاطب را وارد نبرد با اولین دشمن از مجموع سه دشمن میکند. اولین دشمن، یک ومپایر است که شکار خونآشامها را به عنوان شغل انجام میدهد. او بسیار قدرتمند است و با بریدن اندامهای شخصیت اصلی، او را مجبور به فرار میکند.
این بخش سرگرمکننده است، اما نحوهی شکست او و اتفاقی که منجر به تسلیم شدنش میشود کمی عجیب است. با این حال، او توضیح میدهد که به اندازهی شخصیت اصلی نمیتواند سریع بازسازی شود، اما انتظار میرفت یک شکارچی خونآشام راه دیگری برای غلبه بر چنین مانعی به ذهنش برسد. دومین دشمن، یک خونآشام دورگه است که با انگیزههای شخصی عمل میکند و شخصیت جالبی ندارد. او توانایی جابجایی میان مه و یک صلیب عظیم به عنوان سلاح دارد که ایدهی جالبی است.
اما ناگهان هانکاوا وارد میشود تا به شخصیت اصلی نحوهی عملکرد توانایی اش را توضیح دهد، اما متوقف میشود و رودههایش بیرون میریزند! شخصیت اصلی خشمگین شده و به یک مبارز سرسخت تبدیل میشود و به سرعت این دشمن را شکست میدهد. شخصیت اصلی با خون مغزش هانکاوا را درمان میکند. سومین و آخرین دشمن، یک کشیش انسان است که انتظار میرفت در قبال کاری که می کند دچار عذاب وجدان شود!
این اپیزود برخلاف سری اصلی انیمه و اسپین آف های آن، دیالوگ محور نیست و شخصیت پردازی در آن قوی تر است. در این انیمه از شخصیت هایی استفاده می شود که پس زمینه کاملی دارند و فن سرویس هم بخوبی در آن وجود دارد.
طرفداران کیفیت انیمیشن فیلم را فوقالعاده و دیوانه وار توصیف میکنند. استودیو Shaft در این فیلم توانسته است قابلیتهای خود را به رخ بکشد. حرکات اغراق آمیز در صحنه های مبارزه و شخصیتها بخاطر تلاش های طراح انیمیشن آن است.