تپههای سبز و اقیانوسهای آبی زمین، با هجوم بیامان بمبهای سیارهای از سوی امپراتوری استعماری «گامیلاس»، به یک زمین بایر و متروک تبدیل شدهاند. تا سال 2199، بشر برای فرار از تشعشعات بمبهای این امپراتوری، به اعماق شهرهای زیرزمینی عقبنشینی کرده است. با این حال هنوز امید وجود دارد، چراکه سیاره دوردست «اسکندر» نقشه نجات خود را به زمین ارائه داده است: استفاده سیستم معکوس Cosmo، که قادر به بازیابی شکل اولیهی زمین برای زیست بشر است. در تلاشی ناامیدانه برای بازیابی این فناوری از «ایسکاندار»، نیروی دفاع زمینی منابع باقیمانده خود را به «یاماتو» میریزد، یک «نبرد ناو» نوآورانه و پیشرفته، مجهز به موتور حرکت موجی با انرژی بینهایت. خدمه «یاماتو» از استعدادهای جوانی مانند افسر «سوسومو کودای» گرفته تا کهنهسربازان برجستهای مانند کاپیتان «جوزو اوکیتا»، از افراد زیادی تشکیل شده است که همگی از نظر تجربه در میدان جنگ متفاوت هستند، اما با وجود تفاوتهایشان، یک هدف همه آنها را با یکدیگر متحد میکند: تکمیل سفر خطرناک به «اسکندر» و نجات بشریت از عذاب قریبالوقوع...
اپراهای فضایی در صنعت انیمه دست کم گرفته میشوند و با عدم بازاریابی مناسب، تبدیل به یکی از ژانرهای کمطرفدار تبدیل شدهاند. با این حال سازندگان این اثر تصمیم گرفتهاند به سراغ بازسازی یک اثر 50 ساله بروند تا شانس خود را برای خلق یکی از بهترین مجموعههای علمی-تخیلی تاریخ انیمه امتحان کنند. قصهی این انیمه عظیم و گسترده است، با جزئیاتی بینظیر که دنیا و اتمسفر این اثر را ارگانیکتر از هر انیمهای میکند. داستان بر طیف وسیعی از احساسات شخصیتها، تاکتیکهای جنگی و استراتژیهای نبرد، سیاستهای خرد و کلان و توطئههای کوچک و بزرگ بنا شده که میتواند به شدت مخاطبان را تحت تأثیر قرار دهد. کاراکترها سست نیستند و کلیشهای عمل نمیکنند. در واقع همانقدر که نویسندگان بر روی خلق قصهای عمیق با دنیاسازی ظریف تمرکز داشتهاند، خلق شخصیتهای جذاب را نیز فراموش نکردهاند. این کاراکترها در بیشتر موارد، جالب و دوستداشتنی عمل میکنند و تعاملاتشان به خوبی نوشته شده که احتمالاً نقطه قوت اصلی شخصیتپردازی به شمار میرود. نحوه تعامل خدمه «یاماتو» نیز بسیار جالب است، چراکه همهی آنها کاراکترهایی با ویژگیهای رفتاری و باورهای متفاوت هستند.